کد مطلب:224591 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

ترسیم گوشه ای از چهره ی اجتماعی آن روز خلافت
برای اینكه تا اندازه ای به جو اجتماعی آن روز از نظر طرز رفتار حكام بنی عباس آشنا شویم، بد نیست به چند نمونه از طرز رفتار آنان و برنامه هاشان در مورد كسانی كه ایشان را مزاحم ریاست و هوسبازیهای خود می دانستند اشاره شود.

در زمان هارون، افراد متعدد و جماعتهای زیادی به جرم خوداری از همكاریهای ستمگرانه و یا به بهانه ی مخالفت با حكام و والیان امور، گرفتار آزار و ناراحتیهای گوناگون می شدند، به خصوص در مورد كسانی كه كوچكترین بستگی و علاقه ای به امامان شیعه داشتند و محبت و دوستی نسبت به آل علی نشان می دادند حساسیت خاصی وجود داشت.

اختیاراتی وسیع به متصدیان امور داده می شد، تا جائیكه مثلا به دستور یكی از والیان و فرمانداران كه نامش «حمید بن قحطبه» بود، در یك شب 60 نفر از اشخاص آزاده و بیگناه را كه به زندان انداخته بودند سر بریدند و به چاه افكندند. [1] .

همین شخص با اینكه به یحیی پسر عبدالله افطس كه نوه ی موسی بن جعفر بود، امان داده بود كه مزاحمتی برایش فراهم نمی آورد، پس از دستگیر ساختن او دستور داد مرتبا روزی صد تازیانه به بدنش زدند و بالاخره از گرسنگی او را كشتند و بعد هم بدنش را



[ صفحه 12]



زیر پایه ی ساختمان قرار دادند.!

خود عبدالله افطس نیز كه برادر امام رضا بود در زمان هارون به زندان افكنده شد و مورد آزار قرار گرفت.

بدیهی است اینگونه رفتارها، عكس العملهایی در افكار عامه داشت و نارضایتی های عمیقی ایجاد كرده بود كه در اولین فرصت مناسب، بیم هر گونه انفجار عظیمی بر ضد دستگاه خلافت عباسی می رفت.

اشاره به این نكته نیز لازم است كه در خطه ایران، مردم نسبت به آل علی و امامان شیعه، علاقه و محبتی خاص داشتند و زمینه ی مساعدی از نظر معنوی در دلهای مردم ایران نسبت به علویین وجود داشت كه در اینجا به طور اختصار از آن یاد می شود:

ایرانیان آگاه و خیرخواه از حكومتهای گذشته ی خود خاطرات خوبی نداشتند، زیرا با آنان از طرف زمامداران طوری رفتاری می شد كه گویی مردم عادی برای خدمت متصدیان امور آفریده شده اند و بایستی بدون چون و چرا فرمانگزار آنان باشند! این بود كه مردم با آشنایی به اسلام و درك سادگی و طبیعی بودن مقررات آن، شیفته ی اسلام شدند و طالب برقراری حكومت اسلامی گردیدند. اما با ملاحظه ی اینكه زمامداران و متصدیان اموری كه



[ صفحه 13]



پس از پیغمبر اسلام قدرت های عامه را در دست داشتند برخلاف آنچه اسلام می خواست عمل می كردند، مردم ایران هدف های اسلام را كه عرضه شده بود عملا در آن حكومت ها نیافتند، لذا به سوی «علی» كه حق خلافت او مورد تعدی قرار گرفته بود متوجه شدند. آری آثار دورانهای جاهلیت و رسوم غیرانسانی و تحمیلی و طبقاتی آن، هنوز بكلی ریشه كن نشده بود. از این رو، بعد از وفات پیامبر گرامی اسلام عده ای سعی می كردند همان خودخواهی ها و خودكامگی ها و تحمیل خود و خانواده و قوم را كه سابقا در لباس ریاست بر قبیله و نظائر آن ریشه دوانده بود، در پوششی نو و در سایه تعالیم اسلامی توجیه كرده، باقی و برقرار نگهدارند و شكلهای قانونی و مردم پسند به آنها بدهند كه البته این كاری برخلاف خواست اسلام و جریان طبیعی بود كه پس از ظهور اسلام انتظار آن می رفت.

روش علی و سایر امامان شیعه، از امام حسن و امام حسین تا حضرت موسی بن جعفر (ع) كه سالهای سال از اواخر عمرش را در زندان خلیفه و عمال ستمگرش گذرانده بود. زمینه ی بسیار مساعدی را فراهم ساخته بود كه در جامعه ی اسلامی (و یا لا اقل یك ناحیه ی آن) حكومتی نمونه از آنچه اسلام می خواست تشكیل شود و تحت نظارت و مدیریت و رهبری امامی از خاندان علی قرار گیرد.

دوره، دوره ی امام رضا بود، بزرگواری كه آوازه دانش و پاكی او به همه ی اقطار اسلامی رسیده بود، اما امكان بهره برداری از افكار بلند او فراهم نبود. پدرش



[ صفحه 14]



سالهای متمادی را در زندان گذرانده بود و خودش مدتها تحت نظر دستگاههای حاكم و مراقبت آنان بود. آری خلفای گذشته راضی نبودند كه این چهره های پاك برای جامعه ی اسلامی شناخته شوند، زیرا بیم آن داشتند كه اگر مردم با آنان و كمالاتشان آشنا شوند، بیمایگی خود آنان و متملقانی كه در دستگاه آنان حاكم بر مقدرات مردم شده بودند و صلاحیتی نداشتند ظاهر گردد. آن گروه عاری از اسلام كه از اسلام فقط ریاست و بهره برداری از آن را برای خود می خواستند و به اهداف اسلامی و تأمین و احیاء آن هدفها نظری نداشتند، اسلام با آن شعاع وسیعی كه پیغمبر خدا آن را عرضه كرده بود مورد عنایت آنان نبود، تا در راه شناسایی و تأمین و احیاء آن كوشا باشند، اسلامی كه می خواهد همه ی افراد بشر در سایه ی زندگانی انسانی و مبتنی بر عدل و مساوات، سعی و مجاهده در راه كمال، امكان رسیدن به كمالات برتر و بالاتر را داشته باشند. به همین جهت، حضرت علی و امامان معصوم شیعه را كنار گذاشتند و مطالب اسلامی را در مسیر دیگری انداختند.

همچنانكه در طول تاریخ اسلامی نیز مكرر از این انحراف مسیرها ملاحظه می شود.

مأمون كه از شخصیت علمی و معنوی امام رضا با اطلاع بود، چنانچه قبلا نیز اشاره شد، می خواست با دعوت آن حضرت به پایتخت و مركز خلافت، نتایج



[ صفحه 15]



مختلفی را در استحكام كارها به دست آورد و از جهات گوناگون از این موضوع استفاده كند، و از طرفی ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی آن حضرت، بتواند كارهای او را تحت نظارت كامل قرار دهد.

و از طرف دیگر با این كار، می توانست محبوبیت قابل ملاحظه ای در میان مردم كثیری كه امام رضا را دوست داشتند به دست آورد، بالاخص این اقدام در جلب علاقه ی شیعیان آن حضرت «كه تنها او را شایسته ی مقام رهبری مسلمین می دانستند و به دستگاه حاكمه به نظر یك هیأت غاصب ستمكار می نگریستند» می توانست بسیار مؤثر باشد.

و بالاخره از راه، امكان جلوگیری از بسیاری از هرج و مرج ها و مخالفت هایی كه بر ضد حكومت می شد وجود داشت.

شاید مقاصد دیگری نیز در بین بوده است. چنانكه معمولا متصدیان امور سیاسی برای هموار كردن راهها به منظور رسیدن به مقاصد سیاسی و اجتماعی خود همیشه اغراضی در سر و یا در سر و ضمیر دارند كه از آن جمله می توان لطمه زدن به نفوذ و موقعیت كسانی را كه موقعیت های حساسی دارند و خودخواهی های سلطه گران اجازه ی تحمل آنها را نمی دهد نام برد. چنانكه در این مورد نیز اگر متانت و طرز زندگی ساده ی امام نبود، سوء استفاده گران و هوچیان، بی میل نبودند او را به دنیا دوستی و اشتغال به جاه و مقام و نظایر آن متهم سازند.



[ صفحه 16]



به هر حال رویه هم رفته وضع سیاسی و اجتماعی آن روز طوری بود كه تغییری را در سطح كلی دستگاه خلافت از نظر كیفیت برخورد با جناحهای مخالف وایجاد امواج جدیدی در افكار عامه ایجاب می كرد.

با توجه به همه ی این اوضاع و احوال قرار شد از امام رضا برای حضور در مركز خلافت اسلامی كه از حدود كشورهای عربی به ایران منتقل شده بود دعوتی به عمل آید.



[ صفحه 18]




[1] كتاب عيون مرحوم صدوق ج 1 ص 108.